سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی مهاجرت

مهاجرت و آسیب های روحی؛ تجربه های شما
 
خستگی
دل آشوبی، نگرانی دایم، عدم تمرکز، بی حوصلگی، اختلال در خواب، گوشه گیری ، کابوس و تعریق علایمی هستند که به محض مشاهده می بایست با پزشک خانواده در میان گذارده شود
مهاجرت و آسیب های روانی پس از مهاجرت اگرچه پدیده تازه ای به شمار نمی آید اما با رشد روزافزون عده کسانی که به دلایل مختلف کاشانه خود را ترک می کنند و اقدام به تغییر مکان زندگی خود می کنند، به موضوع مهمی تبدیل شده است. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به نوعی احساس خمودگی، بی خوابی یا کم خوابی، افسردگی، پرخاشگری ، گوشه گیری، ترس و بی اعتمادی را پس از مهاجرت تجربه کرده باشید. در مهاجرت گاه فرد دچار گسستگی یا بحران هویت می شود، اعتماد به نفس او خدشه دار می شود و این سرآغازی است برای اضطراب و افسردگی.

هر چند به گفته دکتر عباس آزادیان، روانپزشک ایرانی مقیم تورنتو، میزان ابتلا به آسیب های روانی پس از مهاجرت تحت تاثیر عوامل مختلف نظیر سن، جنس، نحوه مهاجرت، شرایط اقتصادی اجتماعی مهاجران و عوامل دیگر متفاوت است.

دکتر آزادیان با اشاره به گروههای مختلف مهاجران ایرانی از حیث زمان و علل مهاجرت می گوید : در بحث مهاجرت و آسیب های روحی روانی یک موضوع عام، پیشینه فرهنگی افراد است. فرد از یک فرهنگ نیمه سنتی و نیمه مدرن یک دفعه کنده می شود و به یک جامعه سرمایه داری پا می گذارد و این موجب ایجاد گسست هایی از نظر انطباق فرد با محیط جدید می شود.

بنا به دلایلی که ذکر شد روانشناسی مهاجرت از اهمیت زیاد برخوردار است 

 

منبع

https://www.bbc.com/persian/interactivity/debate/story/2005/11/051119_h_immigrant_pshyco.shtml


تربیت فرزند

هیچ کس این اعتقاد را ندارد که فرزند پروری کاری ساده است. وقتی فرزندان به سال های نوجوانی قدم می گذارند، نزاع و درگیری ها آغاز می شوند. عوامل تهدید کننده زیادی وجود دارند که می توانند بر ایمنی و سلامت فرزندان تاثیر منفی بگذارند و متاسفانه، منابع سودمند و واقع بینانه اندک هستند و در دسترس نیستند.

هنگامی که تا ساعت یک بامداد منتظر بازگشت فرزند 17 ساله تان به خانه هستید بدانید که اکثر والدین در شرایط مشابه شما قرار دارند. یکی از متداول ترین شکایات والدین چنین است " برای دریافت کمک نمی دانیم به کجا مراجعه کنیم. " یا " از مطرح کردن سوال خجالت می کشیم. " با جست و جویی ساده در اینترنت می توان سایت هایی را یافت که به والدین مشاوره می دهند، اما اطلاعات موجود در این سایت ها همسان نیستند.

 

برقراری ارتباط صمیمانه و حمایتی با فرزندتان
کودکانی که با والدین شان صمیمی هستند و از طرف آنها حمایت می شوند کمتر به مواد مخدر و الکل گرایش پیدا می کنند. نتایج پژوهش ها نشان داده داشتن ارتباط صمیمانه با والدین در دوران نوجوانی فرزندان اهمیت زیادی دارد.

با این وجود، باید برای ارتباط صمیمانه با فرزندان حد و مرز تعریف کرد. اگر بیش از حد به فرزندتان نزدیک شوید و رفتارها و اعمال شان را کنترل کنید، عدم اعتماد به نفس شان را مشاهده خواهید کرد.

هفت توصیه برای برقراری و حفظ روابط گرم و صمیمانه با فرزندتان:
1- در فعالیت هایی که فرزندتان به آنها علاقه دارد - ورزش، موسیقی، هنر، تکنولوژی، سینما و ... - مشارکت کنید. سرگرمی هایی که فرزندتان به آنها می پردازد را کشف کنید تا به وسیله آنها به او نزدیک شوید.
2- فرزندتان را تشویق کنید تا در فعالیت های فوق برنامه مشارکت کند. مشارکت در فعالیت های فوق برنامه، در حفظ تندرستی فرزندتان موثر است.
3- هنگام گفت و گو با فرزندتان خشم تان را کنترل کنید ( به عنوان مثال: به آرامی گفت و گو کنید، سعی کنید رفتار تدافعی نداشته باشید و به حرف های فرزندتان واکنش مثبت نشان دهید.)

4- برای حل و فصل چالش ها به فرزندتان کمک کنید.
5- تلاش کنید با فرزندتان ارتباط صمیمانه و صحیح برقرار کنید. سعی کنید توصیه های مناسبی برای گفت و گو درباره مواد مخدر و الکل بیابید.

6- پس از کسب موفقیت به فرزندتان پاداش دهید و تشویق اش کنید. فعالیت های او را کنترل کنید و با طرح سوالات گوناگون سعی کنید از اتفاقاتی برایش افتاده آگاه شوید. اگر چنین نکنید، مشکلات نمایان می شوند.

7- به فرزندتان اجازه دهید مستقل بودن را تجربه کند. سعی کنید فرزندتان را به خانه علاقه مند و او را در مواجه با مشکلات یاری کنید. اجازه دهید فرزندتان با حفظ حد و مرزها همراه دوستان اش به گردش برود و تفریح کند. به او اجازه دهید تا درباره توقعات والدین اش حرف بزند و اظهار نظر کند. با این کار به او می آموزید هنگامی که از خانه و خانواده دور است اظهار نظر و از خود محافظت کند.

مشاوره آنلاین میتواند در زمینه تربیت فرزند به شما کمک کند

منبع:

https://www.beytoote.com/psychology/valedeyn-m/intimate3-relationship-children.html


اضطراب و انواع آن

اضطراب یا تشویش یا دلشوره عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و نگرانی با منشأ ناشناخته، که به فرد دست می‌دهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیت‌هایی که قبلاً استرس زا بوده‌اند یا طی آن‌ها به فرد آسیب رسیده‌است باعث اضطراب در افراد می‌شود. همه? انسان‌ها در زندگی خود دچار اضطراب می‌شوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکل‌ساز است. تحقیقات و بررسی‌ها نشان می‌دهند که اضطراب در طبقات کم‌درآمد و افراد میان‌سال و سال‌خورده نسبت به بقیه افراد بیشتر دیده می‌شود.

انواع اختلالات اضطرابی

اختلال اضطراب فراگیر

از علایم آن می‌توان تپش قلب، بی‌قراری، خستگی، بی‌خوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.

 اختلال هراس

این افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی می‌شوند که معمولاً چند دقیقه یا گاهی بیشتر به طول می‌انجامد. این حملات بسیار اتفاقی، و طوری رخ می‌دهند که عامل تحریک‌کننده? اصلی مشخص نیست. افراد مبتلا به این نوع اضطراب اغلب جوان هستند.

 

احساس تنگی و فشردگی در قفسه? سینه، تپش شدید قلب، عرق کردن، لرزش، گیجی، احساس از دست‌دادن تعادل،... از علایم آن هستند؛ ولی این علایم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر می‌کنند دچار سکته? قلبی شده‌اند و می‌ترسند که بمیرند.

اگر شما هم از اختلال اضطراب رنج میبرید میتوانید با مشاوره روانشناسی به خود کمک کنید



انواع اختلالات شخصیتی

دسته‌بندی اختلالات شخصیتی

  1. دسته A (عجیب‌وغریب، غیرعادی): اختلال اسکیزوئید، پارانوئید، اسکیزوتایپال؛
  2. دسته B (نمایشی، دمدمی‌مزاج): اختلال ضداجتماعی، اختلال شخصیت نمایشی، مرزی، خودشیفته؛
  3. دسته C (مضطرب، ترسان): وابسته، دچار وسواس فکری، شخصیت دوری‌گزین.

قبل از اینکه به تحلیل بیشتر هر یک از این موارد بپردازیم، باید گفت که این دسته‌بندی‌ها و تحلیل‌ها بیشتر بر پایه‌ی مطالعات تاریخی و تجربی به‌وجود آمده‌اند تا مطالعات علمی و دقیق. بیشتر افرادی که مبتلا به اختلالات شخصیتی هستند به‌موقع و آگاهانه برای درمان اقدام نمی‌کنند و معمولا پس از اینکه خسارت‌های زیادی به بار آوردند، به‌سمت درمان راهی می‌شوند. بسیاری از موارد نیز درحالی تشخیص داده می‌شوند که فرد برای مشکل دیگری اقدام به درمان کرده است، اما در خلال درمان، مشکلی دیگر شناسایی می‌شود.

1. اختلال شخصیتی پارانوئید

در دسته‌بندی عنوان شده سه دسته کلی برای اختلال‌های شخصیتی معرفی شد. در دسته اول موسوم به A، سه مورد اسکیزوتایپال، اسکیزوئید، پارانوئید مطرح شده است. اختلال پارانوئید با بی‌اعتمادی فراگیر نسبت به دیگران همراه است. دامنه‌ی این بی‌اعتمادی بسیار گسترده است و دوستان، خانواده و شریک زندگی را نیز پوشش می‌دهد.

افراد مبتلا به این اختلال، معمولا دچار ترس‌های گوناگون هستند و برای این ترس‌ها توجیه‌هایی تولید می‌کنند. این افراد همواره نسبت به دیگران در لاک دفاعی فرو می‌روند و نسبت به همه چیز مشکوک هستند. این افراد به‌سادگی ناراحت می‌شوند و احساس می‌کنند به آنها توهین شده است، کینه‌جو هستند و در برابر شکست خیلی سریع غم‌زده می‌شوند. این افراد به‌سختی با دیگران رابطه برقرار می‌کنند. افراد پارانوئید معمولا افکار و تفکراتی اشتباه را به دیگران نسبت می‌دهند.

2. اختلال شخصیتی اسکیزوئید

این اختلال شخصیتی باعث می‌شود تا فرد عمیقا به درون خود فرو برود و از ارتباط با جهان خارج باز بماند. افراد مبتلا به این اختلال، گوشه‌گیر هستند. درونگرایی شدیدی دارند و بیشتر به دنیای وهم و خیال تعلق دارند. افراد اسکیزوئید هیچ تمایلی به ارتباطات جنسی و اجتماعی ندارند. آنها به‌دنبال پیروی از سنت‌ها و هنجارها نیستند و واکنش‌های احساسی مشخصی نسبت به وقایع اطراف و انسان‌ها ندارند. این دسته از بیماران به‌شدت در دنیای درونی خود غرق می‌شوند و لزومی به برقراری ارتباطات خارجی ندارند. علی‌رغم اینکه این افراد نیز از اختلالات حادی رنج می‌برند، ولی این ظاهر عجیب و درونیات پیچیده چندان نمود بیرونی ندارد.

3. اختلال شخصیتی اسکیزوتایپال

این دسته از افراد در ظاهر، رفتار، سخن و تجارب ادراکی عجیب هستند و ناهنجاری‌های فکری مشابه مشکلات اسکیزوفرنی دارند. افراد مبتلا به این اختلال، افکار و عقاید عجیبی دارند. برای مثال فکر می‌کنند که با صحبت‌کردن با شیطان می‌توانند موجب ظاهرشدن او بشوند. شک و نگرانی از جمله مشکلاتی است که این افراد را مدام همراهی می‌کند.

اختلال اسکیزوتایپال باعث می‌شود تا فرد علاقه‌ای به تعامل با دیگران نداشته باشد و احساس کند که دیگران برایش خطرناک هستند. این افراد به‌طرز عجیب‌وغریبی مایل هستند تا اتفاقات و رخدادها را به خود ارتباط بدهند و به نوعی شهود غریزی در خود اعتقاد دارند. این افراد احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی دارند و ترس در برقراری ارتباط با دیگران را تجربه می‌کنند. تعاملات اجتماعی برای آنها بسیار دشوار است.

4. اختلال شخصیتی مرزی

در اختلال شخصیت مرزی، افراد احساس نوعی خلأ می‌کنند به‌گونه‌ای که انگار ترک و طرد شده‌اند و روابط عاطفی و احساسات‌شان از ثبات برخوردار نیست. برای نمونه در مواجهه با نقدشدن، واکنش‌هایی مبتنی بر خشم و خشونت ابراز می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال به خود نیز آسیب می‌رسانند و خودکشی در پرونده‌های آنها دیده می‌شود. علت نام‌گذاری این اختلال با عنوان مرزی به این دلیل است که افراد در این ناهنجاری، ویژگی‌های اختلال عصبی (اضطراب) و اختلال سایکوتیک را توأما دارند.

این مشکل بیشتر در افرادی دیده می‌شود که تجربه‌ی تلخ سوءاستفاده را در کودکی یا بزرگسالی تحمل کرده‌اند. زنان نیز به دلیل تجربه‌ی بیشتر سوءاستفاده به این اختلال دچار می‌شوند. اما فمینیست‌ها معتقدند که این نتیجه‌گیری اشتباه است و این قسم از اختلالات تنها به علت شیوه‌ی ابراز خشم زنان به آنها نسبت داده شده است. درحالی‌که مردان نیز آن را تجربه می‌کنند و درعوض برچسب ضداجتماعی‌بودن به آنها زده می‌شود.

5. اختلال شخصیتی خودشیفتگی

افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی خود را به‌شدت مهم و معتبر می‌پندارند و دوست دارند که مورد تحسین واقع شوند. چنین افرادی به دیگران غبطه می‌خورند و انتظار دارند که دیگران نیز به آنها غبطه بخورند. درواقع مقایسه و غبطه‌خوردن در ادبیات احساسی آنها وجود دارد. این اختلال باعث می‌شود تا فرد نسبت به دیگران فاقد هم‌دردی باشد و از هرکسی که لازم باشد در جهت رسیدن به اهدافش استفاده می‌کند.

این افراد از نگاه دیگران خودخواه، کنترل‌گر و بی‌صبر و تحمل هستند و چنانچه مورد تمسخر قرار بگیرند واکنش‌هایی شدید از نوع خشم و انتقام بروز می‌دهند. این خشم به «خشم خودشیفتگی» معروف است و عواقب منفی آن تمام افراد درگیر در آن را دربرمی گیرد.

منبع:

https://www.chetor.com/99174-اختلال-شخصیتی/

 


اختلال شخصیت مرزی

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (به انگلیسی: Borderline personality disorder (BPD)) در مرز روان نژندی و روان‌پریشی قرار دارند و مشخصه? آن‌ها ناپایداری حالت عاطفی، خلق، رفتار، روابط ابژه‌ای، و خودانگاره? آن‌هاست. این اختلال را به نام‌های شیزوفرنی موقت، شخصیت‌انگاری (as-if personality اصطلاحی که Helene Doutsch وضع کرده‌است)، اسکیزوفرنی شبه‌نوروتیک (که پاول هوخ و فیلیپ پولیتن وصف کرده‌اند)، و اختلال منش سایکوتیک (که جان فرش ذکر کرده‌است) نیز خوانده‌اند. در ICD-10 نیز اختلال شخصیت دارای بی‌ثباتی هیجانی نامیده شده‌است.

تاکنون هیچ مطالعه‌ای نشده که میزان قطعی شیوع این اختلال را نشان دهد. اما به نظر می‌رسد در یک تا دو درصد از جمعیت وجود داشته باشد و در زن‌ها نیز دو برابر مردها شایع است. شیوع اختلال افسردگی اساسی، اختلالات مربوط به مصرف الکل، و سوء مصرف مواد، در بستگان درجه? اول افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بیشتر از جمعیت عمومی است.

منبع